ترمه نراقیترمه نراقی، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

ترمه مامان و بابا

فر فری عاشقتم

سلام مامانی خیلی دیر به دیر میام سراغ نوشتن خاطرات هفته پیش 4 شنبه عمه مامن فوت شد و مامن جون رفت شمال بابا تا ظهر پیش شما بود من هم ظهر آمدم پیش شما بابا رفتن سر کار روز 5 شنبه هم خواستیم بریم شمال تا سد کرج رفتیم ولی چون خیلی دیر شده بود برگشتیم . خلاصه اینکه نمی دونم گرفتاری ها و مشغولیتها چرا اینقدر زیاد شده. دوست دارم و عاشقتم دیشب به مامان جون میگی دست شما درد نکنه پرسیدم چرا میگی که چون از خونشون اومده پیش ترمه کلی خندیدم . لادن هم اومده بود خونه ما 2 با زنگ زد می گی لادن شیطونی میکنه ها وقتی اومدن بالا میگی بیتاره شدم لادن گفت چرا دستت و به کمرت زدی می گی که هی زنگ میزنه هی زنگ میزنه خلاصه حرفات خیلی بامزه شده همچنان شیر درامدام میخو...
26 ارديبهشت 1391

قربونت

دیشب بعد اینکه از پارک اومدیم خونه منو صدا میکنی میگی مامان شین اجائی گفتم دارم درس میخونم و شما گفتی ای بابا عجب گیری افتادیما  کلی من و مامان جون خندیدیم.تازه کلی حرف از این CD  ها یاد گرفتی مثلا لباس میپوشی میری پیش باباجون میگی تیپ زدم تیپم باحال یا به اتوبوس میگی تیمون یا سلام میکنم میگی سلام عزیز جون .کو چولویم  کوچولو هم که کامل می خونی فقط می گی قدو بالام سیاهه چشمام میسوزه. کلی با شما به ما خوش میگذره .رفتیم  تخت بخریم  می گفتی مامان بخواب ببین اندازته خیلی بامزه شدی همه اینها را  که دارم مینویسم دوست دارم اینجا بودی و از اون فشارا و بوسها
10 ارديبهشت 1391
1