فر فری عاشقتم
سلام مامانی خیلی دیر به دیر میام سراغ نوشتن خاطرات هفته پیش 4 شنبه عمه مامن فوت شد و مامن جون رفت شمال بابا تا ظهر پیش شما بود من هم ظهر آمدم پیش شما بابا رفتن سر کار روز 5 شنبه هم خواستیم بریم شمال تا سد کرج رفتیم ولی چون خیلی دیر شده بود برگشتیم . خلاصه اینکه نمی دونم گرفتاری ها و مشغولیتها چرا اینقدر زیاد شده. دوست دارم و عاشقتم دیشب به مامان جون میگی دست شما درد نکنه پرسیدم چرا میگی که چون از خونشون اومده پیش ترمه کلی خندیدم . لادن هم اومده بود خونه ما 2 با زنگ زد می گی لادن شیطونی میکنه ها وقتی اومدن بالا میگی بیتاره شدم لادن گفت چرا دستت و به کمرت زدی می گی که هی زنگ میزنه هی زنگ میزنه خلاصه حرفات خیلی بامزه شده همچنان شیر درامدام میخو...
نویسنده :
مامان
11:20